عکس ترشی تابستانه
خاطره
۶۱
۲.۶k

ترشی تابستانه

۱۴ آبان ۹۹
روزی دختری از ماه روی زمین آمد تا در محوطه‌ی باز کنار رودخانه با حیوانات بازی کند.

جنگ‌ جوی جوانی او را دید و عاشق‌اش شد. دختر هم از انسان زمینی خوش‌اش آمد. وطن آسمانی‌اش را از یاد برد و موافقت کرد همسر جنگ‌ جوی جوان بشود.

یک سال که گذشت، صاحب پسری شدند. جنگ‌جوی جوان شاد بود، اما زن‌اش سال به سال رنجورتر می‌شد.

مرتب برای فرزند از وطن‌اش در ماه می‌گفت.
حالا پسر هم در اشتیاق رفتن به ماه بود.

یک روز که جنگ‌ جو از شکار به خانه برگشت، چادر خالی بود.
زن و فرزنداش در سفینه‌ای فضایی به ماه رفته بودند.
آن‌جا از آمدن‌شان چقدر شاد بودند. اما این پایین روی زمین مرد جوانی می‌گریست.

پسر زمینی بزرگ ‌شد و جنگ‌جویی شجاع شد. اما خوش‌ بخت نبود.
به مادرش التماس می‌کرد: می‌خواهم برگردم پیش پدرم. مادر چون دوست‌اش داشت و رنج‌اش را می‌دید، موافقت کرد.

وقت خداحافظی به او گفت: تو فرزند دو جهانی. در یکی که باشی، در اشتیاق دیگری خواهی بود.
پسرش به زمین برگشت و همان شد که مادرش گفته بود..

ما فرزندان دو جهانیم..

#ناصر_غیاثی


انسان در هر جایگاهی که باشد حسرت جایگاه دیگری را خواهد خورد..


ممنونم از محبت نگاه تون عزیزان..شرمنده کامنتای چند پستم بیجواب مونده🤕🤒...
عوضش خوشحالم که به اندازه یه لایک ناقابل، فرصت بودن کنارتونو دارم🤗

در باره پستم بگم..وقتی دستور وتصویر ترشی تابستانه رو براتون فرستادم یه عزیزی خواسته بودن عکس بعدنا شم بفرستم ..اینم همون ترشی هست بعد از مدتها موندن تو یخچال..سرحال وخوشرنگ...
امیدوارم که تابستان بعدی ،شمام به جمع تابستانه ها بپیوندین ..
...